سایه

زندگانی من شعری است

که تو خویش را

خلسه ی همیشه ی عاشقانه هایش دانسته ای

غافل از آنکه غبار چشم های تو

هم رنگ حیرت های تیره ی روزگار من است

واندوه

خویشاوندی

که هرگز مرا تنها نخواهد گذاشت

زندگی

حقارت عمیقی است

که تو را بزرگ زاده است

تا من سهم غوغای خویش را

از تو بگیرم

در موج شکن های صدایت

پایان را از خاطره ام بگیر

و هرگز شعرم را از امید خالی مخواه...


نوشته شده در دوشنبه 90/2/19ساعت 6:54 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» زمین بهشت میشود
هوالسلام...
اندوه...
بغض...
رفتن...
ایمان...
az livanha
نگاهت...
ببخشش...
عاشق ترین...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com